سپیداندام‌‌ِرویایی چه‌چشم می داری به دستان ِ بلورینت شراب و ساغری داری پرِ پروانه‌ می ریزد به روی شال زربفتت خدای‌من‌!عجب‌ رخسارآتش گستری‌ داری نمیدانی‌مگر بانو که باغ گل تماشایی ست بیفکن پرده از رویت که‌نیکو منظری داری همانروزی‌که بنهادی قدم در باغ فروردین من از بوی تو فهمیدم تن گل پروری داری چو آهوی ِ به دام‌افتاده در بندت گرفتارم گره از مشکلم بگشا اگر پیغمبری داری فریبایی‌که‌خوردم‌دربهشتت‌گولِ‌شیطان را تو آن حوّای جذابی که سیب نوبری داری عسل‌بانو‌ داری ,می داری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش برنج ارزان تعمیرات ماشین های اداری مرکز فروش فلزیاب | طلایاب | دفینه ققنوس مجله عقل کل فروشگاه خرید ارزان لباس کنتائو 1398 آذربایجان وپیرامون-در انتظاربهار