به راستی. می شود از قطره های اشک، کسی را فهمید؟ این که کجای قلب و روحت در حین ریختن اشک؛ به هم فشرده و در هم تنیده شده است؟
احساس غریبگی با عیدی که تو در آن نیستی. و قرار هم نیست که زنگ بزنی و بگویی که در راهی و می توانی بیایی. راستی! من رو می بینی؟ به خاطرت هستم؟ به همون اندازه ارزشمند و عزیز؟ چرا بین این همه آدم که همه به فکر خودشان هستن، تنهام گذاشتی؟
دیگه از هیچ کسی ذره ای انتظاری ندارم.
منبع
درباره این سایت