میدونست اما با این وجود 

بازم رفت 

اونم دو بار 

تو ماشین نشسته بودیم 

 با مهران و زهرا میم

بهزاد رفته بود مسیر دانشگاه رو برامون آژانس بگیره و حساب کنه 

مهران برگشت گفت : 

" بهزاد پسر خوبیه 

پایدار باشین "

گفتم باهم نیستیم ک 

 گفت میدونم " ولی اوکی میشین "

می‌گفت  "می‌دونم بهزاد یکم اخلاقش سرده 

کلا خانوادگی اینجورین 

  داداششم همینه :| "

تو مغزم با خودم درگیر بودم 

"  بهزاد اخلاقش سرده ؟   

اون ک اون همه مهربونه محبت می‌کنه 

دلبری می‌کنه 

 هوامو داره ، کجاش سرده "

سوالمو بلند پرسیدم 

بهزاد سرده ؟ 

گفت آره 

گفتم " من اصلا با بهزاد مشکلی ندارم 

  اون با من مشکل داره " 

دلم پر بود 

 اگ بهزاد و از دور نمی‌دیدم 

ک داره میاد سمت ماشین 

حتما میشستم برای مهران صحبت میکردم 

راجع ب خودمون 

می‌خواست سر درد دلم وا شه 

ک بهزاد اومد تو ماشین 

 

 

 

بهزاد ,سرده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ماتیس تولیدی زیبا منظر سرایان دندانسازی و دندانپزشکی محلات پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان دانلود آهنگ بی کلام نت و کتاب ویلن كد اهنگ براي وبلاگ هر چی بخوای هست kooshaideal فیس نم